یا سوسیالیسم یا بربریت: از قرن آمریکا تا دوراهی سرنوشتساز
نویسنده:
ایستوان مزاروش
مترجم:
مرتضی محیط
امتیاز دهید
در بخشی از کتاب میخوانیم:
قرن بیستم را تازه پشت سر گذاشتهایم؛ قرنی که سرسختترین مدافعان نظام سرمایه آن را «قرن آمریکا» نام نهادهاند. این دیدگاه طوری بیان میشود که گویی نه انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ اتفاق افتاده است، نه انقلاب چین و کوبا و نه مبارزات آزادیبخش ضداستعماری در دهههای بعد از آن؛ بگذریم از شکست تحقیرآمیزی که در ویتنام بر کشور قدرتمند ایالات متحد وارد آمد. مدافعان بیچون و چرای نظام حاکم در واقع با اطمینان خاطر پیشبینی میکنند که نهتنها سرنوشت قرن بیست و یکم، بلکه آیندهی تمامی هزارهی سوم این است که از احکام چالشناپذیر پَکس آمریکانا (سیطرهی بلامنازع آمریکا بر تمام جهان) پیروی کند.
با وجود این، صرفنظر از آن که موازنهی قدرت در دههی گذشته تا چه اندازه به نفع نظام سرمایه تغییر کرده باشد، علل ریشهای و نهفته در بطن زمینلرزههای اجتماعی قرن بیستم که در بالا به آنها اشاره شد ــ و میتوان شماری دیگر را چه بهصورت مثبت و چه منفی، از جمله دو جنگ جهانی، به آنها افزود ــ با تحولات بعدی به هیچروی حل وفصل نشدهاند. بر عکس، با هر مرحله از عقب انداختن ِ حل این مسائل بهزور، تضادهای نظام سرمایه فقط میتوانند وخیمتر شوند و به همراهِ خود خطرات عظیمتری متوجه نفس ِ ادامه بقای بشریت کنند.
غیرقابلحل بودنِ تضادهای آشتیناپذیر اجتماعیِ دوران ما، توأم با مهارناپذیریِ سرمایه، بهراحتی میتواند تا مدتی فضایی از احساس پیروزمندی و توّهمات گیجکننده را مبنی بر دوام همیشگی چنین وضعی به وجود آورد؛ همانگونه که در چند سال اخیر چنین کرده است. ولی زمان آن خواهد رسید که ناچار باید با مشکلات انباشته و بهطور ویرانگر شدتیابنده رویاروی شویم.
بیشتر
قرن بیستم را تازه پشت سر گذاشتهایم؛ قرنی که سرسختترین مدافعان نظام سرمایه آن را «قرن آمریکا» نام نهادهاند. این دیدگاه طوری بیان میشود که گویی نه انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ اتفاق افتاده است، نه انقلاب چین و کوبا و نه مبارزات آزادیبخش ضداستعماری در دهههای بعد از آن؛ بگذریم از شکست تحقیرآمیزی که در ویتنام بر کشور قدرتمند ایالات متحد وارد آمد. مدافعان بیچون و چرای نظام حاکم در واقع با اطمینان خاطر پیشبینی میکنند که نهتنها سرنوشت قرن بیست و یکم، بلکه آیندهی تمامی هزارهی سوم این است که از احکام چالشناپذیر پَکس آمریکانا (سیطرهی بلامنازع آمریکا بر تمام جهان) پیروی کند.
با وجود این، صرفنظر از آن که موازنهی قدرت در دههی گذشته تا چه اندازه به نفع نظام سرمایه تغییر کرده باشد، علل ریشهای و نهفته در بطن زمینلرزههای اجتماعی قرن بیستم که در بالا به آنها اشاره شد ــ و میتوان شماری دیگر را چه بهصورت مثبت و چه منفی، از جمله دو جنگ جهانی، به آنها افزود ــ با تحولات بعدی به هیچروی حل وفصل نشدهاند. بر عکس، با هر مرحله از عقب انداختن ِ حل این مسائل بهزور، تضادهای نظام سرمایه فقط میتوانند وخیمتر شوند و به همراهِ خود خطرات عظیمتری متوجه نفس ِ ادامه بقای بشریت کنند.
غیرقابلحل بودنِ تضادهای آشتیناپذیر اجتماعیِ دوران ما، توأم با مهارناپذیریِ سرمایه، بهراحتی میتواند تا مدتی فضایی از احساس پیروزمندی و توّهمات گیجکننده را مبنی بر دوام همیشگی چنین وضعی به وجود آورد؛ همانگونه که در چند سال اخیر چنین کرده است. ولی زمان آن خواهد رسید که ناچار باید با مشکلات انباشته و بهطور ویرانگر شدتیابنده رویاروی شویم.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی یا سوسیالیسم یا بربریت: از قرن آمریکا تا دوراهی سرنوشتساز